زمان کنونی: 04-25-2024، 11:39 AM درود مهمان گرامی! (ورودثبت نام)


ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
توضیحاتی در مورد فرقه بابیت و بهائیت
02-01-2015, 02:46 PM
ارسال: #1
Question توضیحاتی در مورد فرقه بابیت و بهائیت
.

توضیحاتی مختصر درباره فرقه ضاله بابيت و بهائيت

بابيت و بهائيت فرقه ‏اي است ضاله منسوب به علي محمد شيرازي معروف به باب و ميرزا حسين علي نوري معروف به بهاء اللَّه.

توضيح اين كه ميرزا علي محمد شيرازي (1235 - 1266 ه ق) در شيراز متولد شد. در نوزده سالگي به بوشهر رفت و پنج سال به امور تجارت پرداخت. سپس به عتبات رفت و به محضر سيد كاظم رشتي راه يافت. پس از وفات سيد كاظم رشتي خود را باب (رابط بين امام زمان و ديگران) معرفي كرد و سپس ادعاي مهدويت نمود. براي شناخت اين فرقه تا حدودي به ناچار بايد به عقب برگشت و فرقه شيخيه را شناخت چون كه بهائيت و بابيت محصول فرقه شيخيه است.

فرقه شيخيه از شيعه اماميه منشعب شد و مشرب اخباري گري داشت. اساس عقايد اين فرقه "ركن رابع" است؛ يعني در عصر غيبت امام مهدي، مسلمانان بايد رهبري داشته باشند كه او احكام را بدون واسطه از امام مهدي(ع) دريافت كند و به ديگران برساند. (شبيه دوره غيبت صغرا و نيابت خاصه عثمان بن سعيد و...)

رئيس اين فرقه شيخ احمد احسايي بود، و پس از او سيد كاظم رشتي.

تعاليم شيخ احمد احسايي بر ركن رابع متمركز بود. اين ركن رابع بايد يكي از برجستگان شيعه اماميه باشد كه واسطه بين امام غايب و مردم قرار گيرد. احسايي در تلقي از امامان به غلو رو آورد كه ائمه مظاهر پروردگارند. تكيه او بر ركن رابع نوعي تقابل با فقهاي شريعت بود كه مدعي نيابت عامه امام را داشتند. شيخ احمد معتقد بود كه امام دوازدهم در جسد (هورقليايي) (1) است.

به همين جهت مي‏گويد: احتمالاً در هنگام ظهور حضرت در قالب اوليه ‏اش نباشد، بلكه در قالب شخص ديگري ظاهر مي‏شود.(2)

اين افكار انحرافي شيخيه در برخي از جمله در ميرزا علي محمد شيرازي تأثير گذاشت و او را وسوسه كرد كه ادعاي ناحق كند و بگويد من ركن رابع و يا باب حضرت مهدي(ع) هستم و اندكي بعد گفت:
من مهدي موعود هستم و برخي از پيروان شيخيه هم به او پيوستند.

ادوارد براون انگليسي در مقدمه نقطة الكاف مي‏نويسد:
ميرزا علي محمد شيرازي اول ادعا كرد كه او باب (واسطه بين امام غايب و شيعيان) است ولي طولي نكشيد كه يك قدم به جلو نهاد و ادعا كرد كه او همان قائم موعود، مهدي منتظر و امام ثاني عشر است در اين هنگام لقب باب را به يكي از پيروان خويش ملا حسين بشرويه‏اي داد.(3)

حسين خان نظام الدوله حاكم شيراز از بيم تفرقه و فتنه پديد آمده تدبيري انديشد، روزي به طور خصوصي پيش ميرزا علي محمد شيرازي رفت و گفت: بر من روشن شده كه سخن و طريقه تو درست و به حق است. من ديشب در خواب ديدم كه تو نزد من آمدي و گفتي در جبين تو نور ايمان مشاهده مي‏شود، ميرزا علي محمد در پاسخ گفت: توخواب نبودي، بلكه در بيداري بودي و من خودم بودم به بالين تو آمدم و اين مطالب را به توگفتم. حسين خان نظام الدوله دست او را بوسيد و گفت: من و اين همه قشون در اختيار شما.

باب گفت: وقتي كه پيروز شديم سلطنت روم را به تو خواهم داد.
حسين خان گفت: من سلطنت نمي‏خواهم، آرزوي من شهادت در ركاب تو است، ليكن بيا قبل از همه، حال كه حجت را بر من تمام كردي، بر علما نيز تمام كن، در جلسه‏اي در حضور علما دعوت خويش را اظهار كن و آنان آن گاه كه صداقت تو را دانستند و به تو ايمان آوردند، كار سهل است. او اين پيشنهاد را پذيرفت و در جلسه‏اي دعوت خويش را اظهار نمود.
نظام الدوله گفت: بهتر است كه دعوت خويش را با دست خود بنويسي تا هر كه بخواهد، آن را بخواهد و ايمان آورد. او پسنديد و قلم در دست گرفت و چند سطري نوشت. علماي مجلس به نوشته او نگريستند و دانستند كه چه قدر بي سواد است. نظام الدوله بدو نگريست و گفت: با اين كه هنوز چند جمله بيش ننوشته‏اي اين همه اغلاط، تو چگونه جرئت كردي كه چنين ادعا كني، دستور دارد در همان جلسه هر دو پاي او را بستند و زدند و سر انجام علي محمد به ناچار به غلط كردم و توبه و استغفار واداشت.(4)

علي محمد باب در فارس، اصفهان و در قلعه چهريق ماكو در آذربايجان محبوس شد، سپس وادارش كردند كه با علما مناظره كند. وي كه در برابر علما در حكم كودكي بيش نبود، در مناظره اظهار عجز نمود و از كرده خويش پشيمان شد و از ادعايش دست بر داشت.
پس از اين مناظره و الي تبريز او را بار ديگر در قلعه چهريق زنداني كرد و چندي بعد در عهد حكومت ناصر الدين شاه قاجار و صدارت امير كبير، در تبريز اعدام شد.
يحيي نوري ملقب به صبح ازل جانشين او شد او با برادرش ميرزا حسين علي معروف به بهاءاللَّه به عراق تبعيد شدند، در عراق بين اين دو برادر اختلاف افتاد و هر كدام خود را جانشين علي محمد باب معرفي كردند.
دولت عثماني اين دو را به قبرس و فلسطين تبعيد نمود. پيروان يحيي نوري را "ازلي" و پيروان ميرزا علي محمد را "بهائي" نامند. بهايي‏ها براي خود قائل به دين و شريعت جديد هستند، همتشان مبارزه با اسلام است. دولت‏هاي استعماري غربي در پي ترويج آن بر آمدند و امروزه مركز بهائيت در فلسطين اشغالي است.(5)

____________________

پي نوشت‏ها:
1 - اين واژه را شيخ احمد احسايي به كار برد كه مترادف با اصطلاح جسم برزخي فلاسفه است.
2 - مبلغي، تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1396 - 1400.
3 - لغت نامه دهخدا، ج 3، ص 3250.
4 - لغت نامه دهخدا، همان، ص 3251.
5 - براي اطلاع بيشتر ر. ك: لغت نامه دهخدا، واژه "باب" و مبلغي، تاريخ اديان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1396 به بعد.
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  آیا عقل در بهائیت میزان است؟ hosein 0 631 07-17-2018 06:57 PM
آخرین ارسال: hosein
  تک حرفی و تعصب در فرقه بهائیت hosein 0 656 06-25-2018 07:13 PM
آخرین ارسال: hosein
  دین بهائیت راس می گه آیا؟ hosein 0 852 04-24-2018 11:03 PM
آخرین ارسال: hosein
  بوسیدن دست کسی از نظر بهائیت hosein 0 869 03-07-2018 04:05 PM
آخرین ارسال: hosein

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان