داستان امام خمینی و گردنبند خانم ایتالیایی

[مدیر انجمن]

گردنبند خانم ايتاليائي

يكي از اعضاء دفتر امام نقل كرد:
چندي پيش يك خانم ايتاليائي كه شغلش ‍ معلمي ، و دينش مسيحيت بود، نامه اي پر مهر و ابراز علاقه شديد به امام خميني (مدظله العالي ) نوشته بود، و همراه آن ، يك گردنبند طلا براي حضرت امام فرستاده بود و نوشته بود كه اين گردن بند، يادگار آغاز ازدواجم مي باشد، از اين رو آن را بسيار دوست دارم ، آنرا به نشان علاقه و اشتياقم نسبت به شما و راهتان ، اهداء مي كنم.

مدتي آن را نگهداشتيم و سرانجام با ترديد به اينكه امام آن را مي پذيرند يا نه ، همراه با ترجمه نامه ، خدمت امام برديم ، نامه به عرض ايشان رسيد و گردنبند را نيز گرفتند و روي ميز كه در كنارشان بود گذاردند.

دو سه روز بعد، اتفاقا دختر بچه دو يا سه ساله اي را آوردند و گفتند پدر اين دختر، در جبهه مفقودالاثر شده است . امام وقتي متوجه شدند، فرمودند:
او را بياوريد، دخترك را به حضور امام بردند، امام او را روي زانوي خود نشاند و نوازش داد، و آهسته با او سخن گفتند، با اينكه بچه افسرده بود، بالاخره در آغوش امام خنديد، آنگاه امام ، احساس نشاط و سبكي كرد، سپس ديديم امام ، همان گردنبند را كه خانم ايتاليائي فرستاده بود، بر گردن دختر بچه انداختند و در حالي كه دختر بچه از خوشحالي در پوست نمي گنجيد از خدمت امام بيرون رفت.