مسلمانیِ سيبخت، نجيب زاده پارسی - نسخهی قابل چاپ +- تالار گفتمان بشیران (http://forum.bashiran.ir) +-- انجمن: ادیان و مذاهب (/Forum-%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8) +--- انجمن: ادیان غیر ابراهیمی (/Forum-%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%BA%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85%DB%8C) +---- انجمن: زرتشت (/Forum-%D8%B2%D8%B1%D8%AA%D8%B4%D8%AA) +---- موضوع: مسلمانیِ سيبخت، نجيب زاده پارسی (/Thread-%D9%85%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%90-%D8%B3%D9%8A%D8%A8%D8%AE%D8%AA%D8%8C-%D9%86%D8%AC%D9%8A%D8%A8-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C) |
مسلمانیِ سيبخت، نجيب زاده پارسی - hosein - 06-15-2019 10:32 PM سلام احوال شما سوال :وقتی اعراب به ایران حمله کردند، از اشراف زاده ها هم کسی مسلمان شد ؟ جواب : بله مسلمان شدن سخیب ، نجیب زاده پارسی. سيبخت (اسيبخت) از نجيبزادگان پارسی، از اشراف جامعه ساسانی، پيرو آيين زرتشتی و مرزبان منطقه هَجَر (هَگَر: بحرين قديم) بود. اين منطقه كه از بنادر مهم تجاری در ايرانِ عصر ساسانی شمرده میشد، كليه نواحی اطراف را تحت پوشش داشت و مناطق امروزی از قبيل امارات، قطر، استانهای احساء و قطيف عربستان، كويت و... همگی تابعِ هَگَر بودند. در سال 8 هجری و در روزی از روزها، در ايامی كه حكومت مركزی امپراتوری ساسانی در فساد و تباهی دست و پا میزد، سيبخت به رتق و فتق امور در حوزه حاكميت خود مشغول بود، كه نامهای برای او آوردند. از محمد بن عبدالله بنده و فرستاده خدا، به سيبخت نجيبزاده پارسی، بدان كه من فرستاده خدا بر خَلق هستم و تو و يارانت را به پذيرش كلمه «لا اله الّا الله» و ايمان به آن چه خدا نازل فرموده دعوت ميكنم. پس به دعوت خدايی كه شما را آفريد، لبيك بگوييد. و در غير اين صورت، جزيه (مالياتی كه غير مسلمانان به حكومت اسلامی میدهند) بر عهده شما خواهد بود. طراوت كلام پيامبر در قلب «سيبخت زرتشتی» لرزش ايجاد كرد و بر عمق جانِ او نشست و به اراده خدا، چنان او را متحير نمود كه دعوت پيامبر را لبيك گفته، مسلمان شد.(1) در منابع تاريخی آمده است كه اميرالمؤمنين علی (ع) میفرمود، سيبخت محضر پيامبر رسيد و من آنجا بودم... «فلم يبق بحضرتنا ذلك اليوم حجر و لا مدر و لا جبل و لا شجر و لا حيوان إلا قال مكانه: أشهد أن لا إله إلا الله و أن محمدا عبده و رسوله.(2) آن روز در محضر ما -سه نفر- سنگها و خاكها و كوهها و درختان و جانداران همگی شهادت میدادند كه "خدایی جز خدای يگانه نيست و محمد بنده و فرستاده خداست."» مدتی بعد پيامبر نامهای ديگر برای سيبخت نوشت و فرمود: «قد حمد عمالي مكانك. و أوصيك بأحسن الذي أنت عليه من الصلاة و الزكاة و قرابة المؤمنين. و إني قد سميت قومك بني عبد الله فمرهم بالصلاة و بأحسن العمل و أبشر. و السلام عليك و على قومك المؤمنين.(3) اى سيبخت، كارگزاران من (بازرسان و مأمورين مخفى) كردارهاى تو را ستودهاند و سفارش مىكنم كه بهتر از اين مواظب نماز و زكات و محبت نسبت به مؤمنان باشى. من قوم تو را فرزندان عبدالله (بنی عبدالله) نامگذارى كردم آنان را هم به نماز گزاردن و نيك رفتارى دستور ده و بر تو و بر قوم مؤمن تو مژده باد.» یعنی می شه گفت که : حتی اون اشراف زاده ها هم از احکام سختِ موبدان خسته شده بودند ؟ نظر شما چیه ---------------------------------------------------------- (1)جعفر مرتضى العاملى، الصحيح من سيرة النبي الأعظم، قم: انتشارات دارالحديث، 1384، ج 29، ص 90. على احمدى ميانجى، مكاتيب الرسول صلّى الله عليه و آله و سلّم، قم: انتشارات دارالحديث، 1378، ج 1، ص 209. محمد هادى يوسفى غروى، موسوعة التاريخ الإسلامى، قم: نشر مجمع انديشه اسلامى، 1376، ج 3، ص 336 محمد مهدى ملايرى، تاريخ و فرهنگ ايران در دوران انتقال از عصر ساسانى به عصر اسلامى، تهران: انتشارات توس، 1379، ج 1، ص 130. ياقوت حموى، معجم البلدان، بيروت: دار صادر، 1995، ج 1، ص 348 (2) شيخ صدوق، التوحيد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1357، ص 310-311 على احمدى ميانجى، مكاتيب الرسول صلّى الله عليه و آله و سلّم، همان، ج 2، ص 382. محمد هادى يوسفى غروى، تاريخ تحقيقى اسلام، ترجمه حسينعلى عربى، قم: نشر مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى، 1383، ج 4، ص 280 (3) ابن سعد، الطبقات الكبرى، بيروت: دارالكتب العلمية، 1998، ج 1، ص 211. محمد حميد الله، نامهها و پيمانهاى سياسى حضرت محمد، ترجمه سيد محمد حسينى، تهران: انتشارات سروش، 1377، ص 203. |