تالار گفتمان بشیران
خاطره نماز از اعتکاف - نسخه‌ی قابل چاپ

+- تالار گفتمان بشیران (http://forum.bashiran.ir)
+-- انجمن: ادیان و مذاهب (/Forum-%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B0%D8%A7%D9%87%D8%A8)
+--- انجمن: نقد و بررسی شبهات (/Forum-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%AA)
+--- موضوع: خاطره نماز از اعتکاف (/Thread-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%81)



خاطره نماز از اعتکاف - hosein - 06-14-2015 01:56 AM

سلام

احوال شما



امروز می خوام یه خاطره از اعتکاف براتون بگم .

توی اعتکاف یکی اومد و به من گفت : اگه خدا حاجت من رو داد که هیچ و الا دیگه نماز نمی خونم !!!

من گفتم : خب! نخون . گفت : چی ...!؟ گفتم : گفتم که نخون .

گفت : چرا ...؟؟؟!!!

گفتم : خدا چه نیازی به نماز خوندن تو داره ؟ این همه نماز نمی خونند ، این همه روزه نمی شن ، خب! تو هم یکیش...

گفت : یعنی نمی خوای بگی نماز بخونم ؟!

گفتم : نه . چون ما نماز رو برای خودمون می خونیم ، نه برای خدا .

آفتاب نیازی به ما نداره . ما نیاز به آفتاب داریم که خونه خودمون رو رو به آفتاب می سازیم .

گفتم ! من دارم می خندم ، فکر می کنی مشکل ندارم ؟

فقط تو مشکل داری که گریه می کنی ؟

من که می خندم چون : کار من از گریه گذشته ، من به آن می خندم

فکر می کنی من مریضی ندارم ...؟؟؟ فکر می کنی من مشکل توی زندگیم ندارم . فکر می کنی همه کارهام جوره ...؟


فقط سرش رو پایین انداخته بود و گوش می کرد .

ببینم ! تو شکر چیزهایی که خدا بهت داده رو کردی که یه چیز دیگه می خوای ؟؟؟

تو یادت هست که دندون داری ؟؟؟ یا وقتی دندونت درد میاد یادت میاد ؟

یادت هست که چشم داری ؟ گوش داری . می تونی حرف بزنی و زبون داری . دست داری ؟؟؟

رفتی کسانی رو ببینی که پا ندارند . یا دست ندارند . چشم ندارند .

همین جوری فقط می ری اینترنت و چت می کنی و کامنت میذاری و وب می سازی و عکس می بینی . آهنگ گوش می کنی و هزاران هزار چیز دیگه .

گفت : الان اومدم اعتکاف که خدا حاجتم رو بده ...

گفتم : همین دیگه ... گفت چی ؟

گفتم : همین دیگه اون دنیا کسانی که می رن بهشت ۳ گروه هستند :

یکی کسانی که خدا رو عبادت کردند که برن بهشت .

یکی خدا رو از ترس اینکه نبرتشون جهنم عبادت کردند .

یکی هم بخاطر خود خدا . چون خداست عبادتش کردند .

کدوم یکی از اینها رو خدا بیشتر دوست داره و بیشترمیلش هست ؟؟؟؟

اونی که از ترس عبادت کرده ؟

یا برای بهشت رفتن ؟

یا برای خود خدا ؟

یه کم فکر کن ...

آقا سرتون رو درد نیارم ، گفتم گفتم گفتم ...

شاید سه ربع یا یک ساعت باهاش صحبت کردم . گفتم تو نماز نخون .

مثل خیلی های دیگه

[b]گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریائیش ننشیند گرد .[/b]

آقا کار بجایی کشید که این پسر بزرگ که شاید ۲۰ ساله ۲۲ ساله نمی دونم ، جلو همه گریه می کرد و می گفت : اشتباه فکر می کردم . اشتباه ...

آیا ما هم همین طور فکر می کردیم ؟ که اگر نماز نمی خونیم بخاطر اینه که خدا حاجتمون رو نمی ده .

من یه جور دیگه می گم .

می گم نمازمون رو دوباره شروع کنیم و بخونیم و اونایی هم که نخوندیم کم کم قضا کنیم و بگیم : خدا یا ! رفیق ! من نوکرتم . کمکم کن کارایی که تو دوس داری انجام بدم که حاجتم رو بدی .

نظر شما چیه ؟