یکی از شبهای جمعه در جبهه - نسخهی قابل چاپ +- تالار گفتمان بشیران (http://forum.bashiran.ir) +-- انجمن: داستان و خاطرات (/Forum-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA) +--- انجمن: خاطرات شهدا (/Forum-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D9%87%D8%AF%D8%A7) +--- موضوع: یکی از شبهای جمعه در جبهه (/Thread-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%A8%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%85%D8%B9%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%A8%D9%87%D9%87) |
یکی از شبهای جمعه در جبهه - ali - 01-30-2015 05:37 AM رزمندگان و بسیجی ها که در جبهه حضور داشتند علاوه بر ایمان و خلوص و شجاعتی که داشتند اهل شادی و مزاح نیز بودند . یکی از خاطرات طنز جبهه اینچنین نقل شده است : ﺷﺐ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻋﺎﯼ ﮐﻤﯿﻞ ، ﭼﺮﺍﻏﺎﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺠﻠﺲ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﮔﻔﺖ : ﺍﺧﻮﯼ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﻋﻄﺮ ﺑﺰﻥ ، ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ - ﺍﺧﻪ ﺍﻻﻥ ﻭﻗﺘﺸﻪ؟ ﺑﺰﻥ ﺍﺧﻮﯼ ، ﺑﻮ ﺑﺪ ﻣﯿﺪﯼ ، ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﺠﻠﺴﻤﻮﻧﺎ ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺖ ﮐﻠﯽ ﻫﻢ ﺛﻮﺍﺏ ﺩﺍﺭﻩ . ﺑﻌﺪ ﺩﻋﺎ ﮐﻪ ﭼﺮﺍﻏﺎ ﺭﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﻤﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﻋﻄﺮ ﺟﻮﻫﺮ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ ! ﺑﭽﻪ ﻫﺎ هم ﯾﻪ ﺟﺸﻦ ﭘﺘﻮﯼ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺮﺍﺵ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ… شاید این شب یکی از آخرین شب های آن دلاوران بوده است که در کنار معنویت بودن کسانی که با مزاح و شوخی دیگران رو نیز به خنده وا میداشتند . شادی روح همه شهدا صلوات |